هم وابستگی چه هست؟ هم وابسته کیست؟

ساخت وبلاگ

هم وابستگی چه هست؟ هم وابسته کیست؟

یکی از آشنایان شرح میداد :که چه قدر از شوهر و پدر بودن لذت می برد.سپس با عذر خواهی افزود: به نظرم به این ترتیب هم وابسته باشم. گفتم: «نه به این معنی است که شما زندگی خانوادگی را دوست دارید.

برخی از مردم در رابطه با موضوع هم وابستگی سردرگم هستند. شاید آنها هم وابستگی را مشابه شیفتگی مهلک بدانند یا شاید هم وابستگی را با روان پریشی شخصیت مرزی یا اختلال وسواسی- جبری یکی بدانند. برخی هم فکر میکنند هم وابستگی هیچ ربطی به آنها ندارد، زیرا هیچ کس در خانواده ی آنها نمی نوشد و هرگز مورد خشونت قرار نگرفته اند. شاید گمان کنند بهبود از هم وابستگی به این معناست که می توانند به عنوان فرزند پدر و مادرشان را برای همه ی کارهای خود سرزنش کنند.بهبود به معنای سرزنش کردن دیگران نیست بلکه به معنای پذیرفتن مسؤولیت خودمان است.

بعضی هم به نادرستی باور دارند که بهبود از هم وابستگی به معنای جدا شدن از همسر است. عده ای هم از این می ترسند که رفتارهای بهبود از هم وابستگی با باورهای دینی آنها در تضاد باشد، عده ای دیگر گمان می کنند استقلال و عدم وابستگی به معنای بی تفاوتی و بی توجه بودن است. اینها همه تعابیر اشتباهی است که به هیچ رو با معنای سالم و کارا بودن نزدیک نیست گاهی هم عده ای مانند دوست من به اشتباه فکر میکنند هم وابستگی یعنی لذت بردن از زندگی خانوادگی تعبیری که به کلی از حقیقت دور است.

من این سر در گمی را درک میکنم با این همه هنوز طبقه بندی این موضوع دشوار است. مردم اغلب هم وابستگی را از طریق رفتارهای خود تعریف می کنند: 《هم وابستگی، پرستاری کردن است》 《هم وابستگی، یعنی ازدواج با یک الکلی》، «من به آدم ها می چسبم و در آنها حل میشوم» یا 《همین که به اتاقی قدم می گذارم، مجذوب بیمارترین شخص حاضر میشوم》.

اگر چه این گرایشها می توانند نشانه های هم وابستگی باشند اما فقط جزیی از آن هستند. هم وابستگی آن قدر به رفتارهای ما ربط ندارد که به علت رفتارمان مربوط می شود. به عبارت دیگر اینقدر که علت رفتار ما مهم هست خود رفتار ما مهم نیست .

کتاب پایانی بر هم وابستگی شخص هم وابسته را چنین تعریف کرده (کسی که اجازه می دهد، رفتار شخص دیگر بر او تأثیر بگذارد و وسواس فکری او، کنترل کردن رفتار آن شخص است)

میان دوست داشتن کسی با گرفتار ماندن در یک زندگی مشترک زجرآور تفاوت وجود دارد. میان دهندگی به منظور جلب محبت کسی که عاقبت به رنجش ما می انجامد با دهندگی از سر خلوص و دستو دلبازی تفاوت وجود دارد. میان حمایت بیش از حد از کسی و در نتیجه وسایل ادامه ی اعتیاد او را فراهم آوردن - با محبت کردن به عزیزانمان تفاوت وجود دارد. همچنین میان خودشیفتگی با دوست داشتن خود و میان خود محوری با اتکا به خود تفاوت

بسیاری است. اگر چه ممکن است اعتیاد در خانواده، شرایط را برای ایجاد هم وابستگی فراهم آورد، اما عاملی ضروری نیست. برخی هم وابستگی را بیماری می خوانند، اما از کجا بدانیم که هم وابستگی یک بیماری است یا یک مشکل؟ در حالی که دچار خود کم بینی هستیم، آیا بیمار خواندن خودمان کمکی به حل مسأله می کند؟ اگر به دقت بنگریم رفتارهای مربوط به هم وابستگی کاملاً منطقی و با معنی هستند. وقتی فقط کنترل کردن را میشناسیم قابل درک است که کنترل کردن را با عشق یکی بدانیم. وقتی کنترل کردن برای مدتی به ما امنیت بخشیده منطقی ست که گمان کنیم از راه کنترل کردن ایمن می مانیم .

رفتارهای مربوط به هم وابستگی از کنترل کردن گرفته تا مراقبت - رفتارهایی هستند که وقتی با راه های دیگری آشنا نبودیم ما را حفظ کردند. بیش تر اوقات اگر هر کس دیگری هم پنج یا ده سال در شرایط ما بود - خواه اعتیاد به الکل و مواد در این شرایط وجود داشته باشد خواه نداشته باشد . دچار همین رفتارهای هم وابسته می شد.

طبیعی است که از شکست زندگی زناشویی خود رنج ببریم یا با پی بردن به این که طرف مقابلمان در حال خیانت کردن است، دیوانه شویم.

بسیاری از رفتارهای هم وابسته مانند نگران شدن با کنترل کردن، کارهایی است که آدم های معمولی که گاه انجام می دهند، اما وقتی دچار مشکل میشویم که این کارها تبدیل به

رفتارهای اجتناب ناپذیر و به صورت افراطی شوند.

هم وابستگی زیاده روی در رفتارهای طبیعی ست. گاهی پیش می آید که بیش از حد کار می کنیم ،بیش از حد مراقبت میکنیم، بیش از حد بی حس یا بیش از حد درگیر می شویم.

یا بیش از حد کوتاه بیایم و به بهره کشی تن دهیم.آنگاه فراموش میکنیم در کجا مسؤولیت های شخص دیگر آغاز می شود و مسؤولیتهای ما پایان مییابد .

گاهی هم به اندازه ای مشغول می شویم و کار داریم که خود را نادیده می گیریم. آدم های هم وابسته شاید احساسها را خفه کنند، متکی به دیگران و نیازمند باشند این افراد با مهربانی بقیه را خفه میکنند و در حد غیر قابل تحملی برای راضی کردن دیگران می کوشند

هم وابستگی یک مشکل عشقی نیست، بلکه انکار، وسواس فکری درباره ی از دست داده ها، احساس گناه چانه زنی کنترل کردن، خشم و غصه خوردن است. اگر به دقت بنگریم می بینیم که هم وابستگی چه قدر شبیه به سوگواری ست. بیش تر آدم های مبتلا به مسایل هم وابستگی خیلی چیزها از دست داده اند. وقتی چیزی را از اول نداشته باشیم - مانند احساس امنیت، محافظت و دوست داشته شدن ، شاید متوجه کمبود آن نشویم، فقط میدانیم که احساس کاستی میکنیم و به هر کسی که بتوانیم آویزان میشویم تا بلکه قطعات گمشده ی خود را در او بیابیم،

از یکی از شرکت کنندگان درجلسات پرسیدم: «در باره ی این که خودت را

هم وابسته بدانی، چه احساسی داری؟»

او با اشاره به واژه ی هم وابسته گفت: «نفرت انگیز است! از آن بدم می آید.»

اگه احساس میکنید دچار هم وابستگی هستید ،با خود ملایم باشید. شما روان پریش نیستید بلکه در مسیر بهبود قرار دارید. با سرگذشت شما آشنا نیستم ،اما اگر با نگاه محبت آمیز به خود بنگرید، می بینید که کارهایتان کاملاً منطقی است. اگر از مرز عبور کرده و به منطقه ی هم وابستگی وارد شده اید، خوشبختانه باید بدانید که لزومی ندارد خجالت بکشید و تنهای بخواهید از پس آن بربیایید، لازم نیست خود را هم وابسته بخوانید تا بتوانید دست از رفتارهایی بکشید که مفید نیستند. چه از واژه ی هم وابسته خوشتان بیاید چه خوشتان نیاید، اما متوقف کردن رنج حاصل از آن حال خوبی میدهد.

هم وابستگی و قطع وابستگی (بروجرد)...
ما را در سایت هم وابستگی و قطع وابستگی (بروجرد) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : no-vabastegia بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:46